انتظار |
بگو که یک شبه مردی شدی، برای خودت وَ ایستادهای امروز، روی پای خودت نشان بده به همه، چه قیامتی هستی وَ باز، در پی اثبات ادّعای خودت از آسمانیِ گهواره، روی خاک بیفت
بیفت مثل همه مردها به پای خودت پدر قنوت گرفته تو را برای خدا ولی هنوز تو مشغول «ربّنا»ی خودت که شاید آخرِ سیرِ تکاملِ حلقت سه جرعه تیر بریزی، درون نای خودت یکی به جای عمویت که از تو تشنهتر است یکی به جای رباب و یکی به جای خودت بده تمام خودت را به نیزهها و بگیر برای عمّه، کمی سایه در ازای خودت وَ بعد، همسفر کاروان، برو بالا برو به قصد رسیدن به انتهای خودت وَ در نهایتِ معراجِ خویش میبینی که تازه آخر عرش است، ابتدای خودت سه روز بعد، در افلاک، دفن خواهی شد درون قلب پدر، خاک کربلای خودت جانفدا، هادی " [ شنبه 90/9/12 ] [ 2:54 عصر ] [ مهدی مهدوی شعار ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |